درسهای از قرآن - درس های از قرآن
درسهای از قرآن - درس های از قرآن
ارسال توسط مهدی

حضرت زينب(سلام الله عليها) اسوه استقامت

تاريخ پخش: 25/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز بحث را شبي مي‌بينند که شب وفات حضرت زينب(س) است. موضوع بحث ما قرآن است. چند آيه که در سخنراني‌هاي زينب کبري بوده، نوشتم برايتان بخوانم که هم قرآن باشد و هم يادي از اين عزيز باشد.

يک آيه در قرآن داريم فکر مي‌کنم بعضي از شما بدانيد. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) «الْحَمْدُ لِلَّه‏»حفظ هستيد. کساني که گفتند، «رَبُّنَا اللَّهُ» خدا، «ثُمَّ اسْتَقامُوا» پايش هم ايستادند. بالاترين استقامت براي زينب کبري است. اصلاً شکسته نشد. ما الآن سريع شکسته مي‌شويم. الآن اگر من مسجد بروم، از يک ناوداني آب گل روي لباس من ريخت، مي‌گويم: لباس‌هايم خراب شد، ديگر نمي‌شود مسجد برويم. برمي‌گرديم زنگ مي‌زنيم الو! من امشب نمي‌آيم، نماز را فرادي بخوانيد. يعني يک خرده آب گل بنده را از نماز جماعت باز مي‌دارد. چقدر اين ضعيف است.

اين دختر خانم، خدا را قبول دارد، خدا را هم دوست دارد. اصلاً نمي‌شود خدا را قبول نداشت. هرکس درباره‌ي خدا شک مي‌کند، يک لحظه به خودش نگاه کند، هان! من هستم؟ بله هستم. تو که هستي پس خدا هست. چون خودت که هستي، خودت که خودت را نساختي. من اگر خودم، خودم را مي‌ساختم شايد طوري مي‌ساختم که پير نشوم، مريض نشوم، خوشگلتر شوم. پس: 1- من هستم. 2- خودم، خودم را نساختم. 3- هر قدرتي مرا ساخته خداست.  
ادامه مطلب




تاریخ: جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:حضرت زينب(سلام الله عليها) اسوه استقامت ,
ارسال توسط مهدی

آسان‌گيري در ازدواج و زندگي

تاريخ پخش: 18/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در خدمت عروس و دامادهاي دانشجو هستيم. اين ازدواج دانشجويي يک خوبي دارد، که ازدواج است. يک بدي دارد که چرا از دانشجويي شروع شد. ازدواج دبيرستاني بايد باشد. ازدواج سنش در دبيرستان است، نه در دانشگاه! دانشگاه دير است. سال اولش هم دير است. منتهي ما چون يک آداب و رسومي را تراشيديم در آن گير کرديم، مثل بت پرست‌ها شديم. بت‌پرست‌ها با دست خودشان مجسمه مي‌تراشيدند و بعد مقابل آن گريه مي‌کردند. گفتند: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت تراشيدي و حالا گريه مي‌کني؟ ما هم با دست خودمان آداب و رسومي را به ازدواج آسان گره زديم، بعد در آن مانديم. الآن اين قيدهايي که در جامعه ما است، بسياري‌اش را ندارد. ازدواج خيلي آسان است.

اصل ازدواج که مي‌گويم بايد زود باشد، براي اين است که مي‌خواهد مدرکش را بگيرد. مدرک به ازدواج چه کار دارد؟ اگر يک کسي تشنه است، مي‌گويد: آب مي‌خواهم. مي‌گويم: آب مي‌خواهي؟ انشاءالله بعد از ليسانس به تو آب مي‌دهم! اين حرف منطقي است؟ تشنه است آب مي‌خواهد. لذا سن ازدواج بالا رفته و کار بسيار بدي شده است. دخترهاي سن بالا، پسران سن بالا، شما الآن هر کدام بايد سه، چهار تا بچه داشته باشيد. دير شده است.  
ادامه مطلب




تاریخ: چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:آسان‌گيري در ازدواج و زندگي,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 954
بازدید کل : 85207
تعداد مطالب : 149
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1