پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع:ارزش دانش و آداب دانش اندوزی(1)
تاریخ آغاز:1394/12/20
تاریخ پایان:1394/12/26
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:
https://telegram.me/joinchat/ChG-eDzGdfTpRz0gSU9qww
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...
ارزش دانش و آداب دانش اندوزی(1)
تاریخ پخش: 20/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثها در آخر سال 94 بناست پخش شود. برای اهمیت تعلیم و تعلم، گرچه باید اول مهر بگوییم، ولی اول مهر هم گفتهایم، حالا هم میگویم. پنجاه نکته نوشتهام، که اینها را بگویم. تقاضایم این است که اگر مربی تربیتی، طلبه، معلم، استاد دانشگاه، پای جلسه هستند. اینهایی که به یک نحوی یا استاد و یا شاگرد هستند، حوزههای علمیه! اینها را باید بنر کنند. نه اینکه چون حرف من است. چون حرف خداست. و چون از روایات انتخاب شده است. آدم تذکر داشته باشد. درس را همه میخوانیم. الان دنیا در حال درس خواندن هستند. منتها مشکلات حل نمیشود، مشخص است که در این درسها یک گیر و گوری است. به آن گیر و گورها امروز یک نگاهی کنیم.
1- معلّمی، کار خدا و پیامبران
در اهمیت درس اول اینکه کار خداست. گرچه امام فرمود: معلمی شغل انبیاء است. ولی کار خدا هم هست. چون « الرَّحْمَـٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (رحمان/1و2) کار پیغمبر هم هست. «وَیُعَلِّمُهُمُ» کار جبرئیل هم هست. «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/5) معلمی کار باارزشی است.
وقتی مردم گفتند: طالوت به درد رهبری نمیخورد. چون مردم از پیغمبرشان یک فرمانده نظامی خواستند، که به رهبری او بجنگند. پیغمبر گفت: «إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا» (بقره/247) خداوند گفته است طالوت! گفتند:این جیبش خالی است. گفت: لازم نیست که پول داشته باشد. «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» یعنی ارزش این که طالوت به درد رهبری میخورد، سوادش است. تمام درجات به علم بستگی دارد. مجتهد ما باید اعلم باشد. یعنی باسوادترین باشد. قاضی باید مجتهد باشد. این ارزش علم است. تنها آیهای که میگوید: برپا! راجع به عالم است. ما نشستهایم، فقط یک جا دستور میدهد: برپا! «انشُزُوا» (مجادله/11) یعنی برپا! چه کسی آمده است؟ «یَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/11) «آمَنُوا» مؤمن اگر وارد شد، «أُوتُوا الْعِلْمَ» دانشمند اگر وارد شد، «انشُزُوا» یعنی برپا! خدا دستور داده است، عالم که وارد شد، برخیزید!
خداوند با همهی مردم حرف زده است، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» در قرآن زیاد است. اما بعضی جاها میگوید: «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» این تکه را برای باسوادها گفته است. یعنی ارزش علم است.
خداوند ما را که خلق کرد، دربارهی خلق ما به خودش «کَرِیم» گفته است. «مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» (انفطار/6) اما دربارهی علم که سخن میگوید، میفرماید: «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/3) یعنی وجود انسان را با کرم خودش خلق کرد و آموزش انسان را با اکرمیت خودش خلق کرد. وجود ما با صفت کریم آفریده شد، ولی آموزش ما «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
2- علم آموزی، بدون قید مکان و زمان و ایمان
«العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ» (بحارالانوار،ج1،ص164) شعار خوبی است. علم زمان ندارد. «ز گهواره تا گور دانش بجوی» علم مکان ندارد. «و لو بالثریا، و لو بالصین» نه زمان دارد، نه مکان دارد. شرط ندارد. علم پیدا کنید، حتی از آدم بیدین! در جبهههایی که مسلمانان اسیر میگرفتند، پیغمبر فرمود: هر اسیری که ده مسلمان را باسواد کند، آزادش میکنیم. یعنی حتی آموزش از آدم کافری که با جنگ من آمده است.
حالا یک مشت روایت است که اینها را از کتب مخلتف میخوانم. جلد اول و دوم بحار الانوار دربارهی علم است. من یک تورقی کردم، و کلماتی را از آن استخراج کردم.
مونسی در وحشت! اینکه گفتم بنر شود، اینها است. علم مونسی است در وحشت، رفیقی است در غربت، هم سخنی است در خلوت، حربهای است برای دشمن، زینتی است برای دوست، حیاتی است برای دل، نوری است برای چشم، درجهای است برای قیامت، وسیلهای است برای عبادت و عمل! خیلی از گناهان ما به خاطر جهل است. «عَصَیتُکَ بجَهْلی» در مناجات آمده است. این کار را کردم، نمیدانستم. الان هم در جامعهی ما خیلی از گناهان به خاطر جهل اتفاق میافتد.
تحصیل علم در هر حال واجب است. «فریضه فی کل حال» (روضة الواعظین،ص10) آموزش علم حسنه است، یادگرفتنش عبادت است، مذاکره و گفتگو و مباحثهاش تسبیح است. عملش جهاد است. آموزش علم به دیگران صدقه است. کسی که آماده تحصیل میشود، ثوابش به اندازه کسی است که آماده جبهه میشود.
تا اینجا مربوط به کل علم بود. حالا علم طلبگی را بگویم. یکی دو نکته بگویم. علمی را که انسان به واسطهی آن بتواند باطلی را رد کند و گمراهی را هدایت کند، پاداش چهل سال عبادت را دارد. ارزش علم طلبگی است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

تاریخ پخش: 13/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث توقع را داشتیم و در این جلسه میخواهیم درمان توقع را به همراه مطالب دیگری بگوییم.
درمان توقع چیست؟ قرآن میگوید: ای پیغمبر! چشمت را به زرق و برق دیگران نینداز. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» (طه/131) چشمهایت را! «وَلَا تَمُدَّنَّ» مد یعنی کشیده. یعنی طولانی نکن، یعنی به زرق و برق دنیا که رسیدی همینطور مات زده نشو. خیره نشو. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا» (طه/131) اگر ما افرادی را کامیاب کردیم، و یک چیزهایی به آنها دادیم.
1- دوری از نظر به اموال دیگران
تو همینطور نسبت به زرق و برق بهت زده نباش. «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ» آیهی دیگر میفرماید: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» (نساء/32) اگر یک چیزی به یک کسی دادیم، به تو ندادیم، تو به آنچه خدا داده است، راضی باش. چون ما نمیدانیم، پشت این نعمتها چیست؟ گاهی وقتها یک ماشین با یک سرعتی میرود، یک ماشین ناراحت است که چرا ماشینش مثل آن ماشین نیست. بعد میبینی که... بگذار ببینیم که کدام یک به نتیجه میرسند؟ یک مثالی در ایران است که میگویند: جوجهها را باید آخر پاییز شمرد. خیلی از اینها که رشد اقتصادی بالایی میکنند، بعد چنان سرنگون میشوند. رانندگیهای کذایی چه تصادفهایی را ایجاد میکنند. خیلی چشم ندوزید. یک نفر خوشگلتر از شماست، نگو خوشا به حالت! ممکن است آن فرد خوشگل مشکلاتی در زندگیاش داشته باشد، که آن آدم زشت نداشته باشد. به کسی خوشا به حالت نگویید. هر چه خدا به شما داده است...
منتها کوتاهی هم نکن، بگویی پس من دنبال کار نمیروم، دنبال تلاش نمیروم. شما مقداری که میتوانی سعی کن. «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» (نجم/39) سعی خودت را بکن، حالا شد، شد، نشد! نشد! نگوییم تو بیعرضه بودی. تو بیهنر بودی. توان خودتان را کم نگذارید. هر چقدر میتوانید تلاش کنید. قرآن میگوید: کاری که میکنید، حقش را انجام دهید. «وَجَاهِدُوا فِی اللَّـهِ حَقَّ جِهَادِهِ» (حج/78) «اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» (آلعمران/102) «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» (بقره/121) یعنی کاری که میکنید نمرهی بیست باشد. حالا اگر نمیشود نمرهی بیست باشد، لااقل نمرهی هجده باشد. «فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/16) «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم» (انفال/60) «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مزمل/20) یعنی کم نگذارید. در تلاش، تحصیل، پژوهش، تحقیق، کار، مشورت، شما کم نگذارید. اما گاهی وقتها من کوتاهی نکردهام، اما نشد، خوب نشد که نشد. به یک زرق و برقهایی خیره نشوید.
گاهی نگاه به ضعفا کنید. زن و شوهر در خانه نشستهاند، فلانی مبلمانش چه شد، ماشینش چه شد، خانهاش چه شد، چه شد، چه شد، چه شد! مرتب اینها را میگوید که شوهر را وادار کند برود از بانکها وام بگیرد، وام میگیرد باید سود بدهد، سود که داد ورشکست میشود، بدهکار میشود. خانه ساخته است بفروشد، روی دستش میماند، نشده است، ورشکست میشود. همدیگر را تحریک میکنند. به ضعفا نگاهی بکنیم. چقدر خانواده شهید داریم؟ جوان داد.
2- دوری از توقعات نابجا در ازدواج فرزندان
این پسر رفته است با موردی که مادرش راضی نیست ازدواج کرده است. حالا ادب اقتضاء میکند، حق مادر اقتضاء میکند که انسان ازدواجش را به مادر بگوید. حالا این پسر رفته و خودش یک زن انتخاب کرده است. پسر کار خوبی نکرده است. آقازادهای که بدون مشورت با پدر و مادرش خودش انتخاب میکند، این نمک به حرامی کرده است. یعنی کار بدی کرده است. بیش از کار بد، بیادبی کرده است، به والدینش احترام نگذاشته است. پسر را میگویم. اما اینطور هم نیست که حالا که بدون اجازه من رفتی با فلانی ازدواج کردی، یک: طلاق! دو: از خانه بیرون برو! سه:... اصلاً این مادر کودتا میکند. خانم: مسلمان هستی یا نه؟ قرآن کتاب آسمانی ما هست یا نه؟ پیغمبر(ص) را قبول داری یا نه؟ چهارده معصوم(ع) را قبول داری یا نه؟ پیغمبر، خدا و چهارده معصوم میگویند پسر میتواند برود و داماد شود. ادب، اخلاق، وجدان اقتضاء میکند، پسر با پدر و مادر مشورت کند، حالا اگر پسر بیادبی و بیوجدانی کرد، میتوانید از خانه بیرونش کنید؟ شما میتوانید نفرینش کنید؟ انشاءالله جنازهات را برای من بیاورند. که چه؟ چرا نفرین میکنی؟ آخر بدون اجازه من رفته است و ازدواج کرده است. خوب کار بدی کرده است. اما اگر هر کس کار بدی کرد. میشود نفرینش کرد؟ بعضی از ما مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ مسلمانِ نیستیم. میگویم من! من باید برای پسرم... من آرزو داشتم که این پسر وقتی داماد شد به من بگویند مادر داماد! من این یک پسر را داشتم. من دو تا پسر بیشتر نداشتم. بقیهی پسرهایم با اجازه من بود. نمیدانم این یکی چرا با اجازهی من نشد. همینطور یک چیزهایی را میبافیم. نزد خودمان با توقعمان یک بافتههایی را فکر میکنیم.
3- حکومت مرد در خانه، نه تحکّم و زورگویی
حالا که شوهر است، حق تحکم دارد؟ مرد در خانه حق تحکم ندارد. حق حکومت دارد. این آیه را بعضیها بد معنا نکنند. من دیدم جوانی را با خانمش گرفتار شده بود، گفت: به خانمم میگویم آب بده، میگوید: خودت بردار بخور. مگر قرآن نمیگوید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» (نساء/34) نگفته است که زنان کلفت تو هستند. بله اگر زن آب به دست شوهرش بدهد، مهر این خانم در دل شوهرش بیشتر میشود. کار کار خوبی است، خانم آب بدهد، مرد آب بدهد، به خانمش! این لیوان آب را تعارف کنم، این کار خوبی است. اما اگر این کار را نکردیم، اینطور نیست که حالا بگوییم: نه! ما با ایشان سازگار نیستیم. «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ» او باید کلفت من باشد. اینطور نیست.
آدمی که توقع دارد، خودش را میسوزاند و هر کس هم که با او باشد را میسوزاند. کسی که توقع اضافه دارد... ایشان عمره رفت، ولی با من خداحافظی نکرد. حجش در سرش بخورد. حاج خانم، اگر یک کسی با شما خداحافظی نکرد، میشود گفت که حجش در سرش بخورد؟ تو چه مسلمانی هستی؟ بعضی از زنهای مذهبی را آدم نگاه میکند، خانوادهی مذهبی هستند، حرفهایی میزنند که هیچ کافری نمیزند. تسلیم باشیم. آن مقداری که خدا گفته است، انجام دهیم. حالا اگر خدا به یک کاری اجازه داد، دیگر شما کوتاه بیا. نگاهی به ضعفا بکنیم.
سابقهتان یادتان نرود. شما چقدر توقع دارید؟ دولت باید دبستان بسازد، برای گروهی نساخته است، برای شما دبیرستان ساخت، دانشگاه ساخت، حالا شما تحصیلکرده هستید. شما به دولت بدهکار هستید، یا از دولت طلبکار هستید؟ یک فوق لیسانس، یک دکتر، یک لیسانس وقتی از دولت توقع دارد، میگوید دولت برای ما ایجاد اشتغال کند. خوب! میگوییم: چرا؟ میگوییم: آخر ما لیسانس هستیم. میگویم: خوب دولت داده است و خوردهاید و لیسانس شدهاید. برای بعضیها... ما وقتی شاه رفت، پنجاه درصد مردم ما تقریباً بیسواد بودند. حالا الحمدلله بعضی جاها تا نود و پنج شش درصد باسواد شدهاند. نصف مردم بیسواد بودند. خوب اینها از روستا کم گذاشتهاند و در شهر دانشگاه ساختهاند، شما لیسانس گرفتهاید. پس دولت داده است خوردهاید و لیسانس شدهاید. حالا تو باید پس بدهی، یا باید باز هم بگیری؟ حالا چون من لیسانس هستم، باز هم بدهید بخورم. به گذشتههای خودمان نگاه کنیم. یادمان میرود که زندگیمان چگونه بوده است.
خدا به پیغمبر میگوید: پیغمبر! یادت نرود. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی» (ضحی/6) یادت میآید یتیم بودی؟ راه به جایی نداشتی، «فَآوَی» من به تو مأوی دادم. «وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ» (ضحی/7) یادت میآید گیج بودی من به تو راهنمایی کردم؟ «وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ» (ضحی/8) یادت میآید پول نداشتی من به تو پول دادم؟ گاهی انسان باید یادش باشد، توقعش کم میشود. زندگی سادهی دیگران را ببیند، توقعش کم میشود. نگاهی به گذشتهها، نگاهی به سابقهی خودمان...
بحثمان چیست؟ بحثمان این است که چه کنیم که جلوی توقع را بگیریم. موضوع این است. درمان توقعات! یک، دو، سه، چهار تا هشت! به زندگی دیگران خیره نشویم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع:راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن
تاریخ آغاز:1394/12/06
تاریخ پایان:1394/12/12
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:https://telegram.me/joinchat/ChG-eDzGdfTpRz0gSU9qww
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...
راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن، پاسخ درسهایی از قرآن، ، پاسخ درس هایی از قرآن، جواب درس هایی از قرآن، پاسخ درس هایی از قران، جواب درس هایی از قران، پاسخ درسهایی از قرآن، جواب درسهایی از قران، ترک جلسه از روی اعتراض، راههای اغفال شیطان
درسهایی از قرآن با موضوع راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن 06/12/94
راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن
تاریخ پخش: 06/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در شب جمعهای پخش میشود که فردای آن مردم میخواهند پای صندوقها بروند، هم به نمایندگان مجلس رأی بدهند و هم به خبرگان! در این چند ماه گذشته صحبت از بصیرت و نفوذ هم زیاد شده است. من یک بحثی را ده دوازده سال پیش داشتم، راجع به نفوذ و بصیرت! منتها دیشب و دیروز که مطالعه میکردم، دیدم حرفهای جدیدی هست و حدود بیست و پنج راه کشف کردهام، که اگر بتوانم هر راهی را در یک دقیقه بگویم، این بیست و پنج دقیقه راههای نفوذ را میگویم.
حالا یک وقت میگوییم «نفوذ» فقط جنبهی سیاسی آن را نمیخواهیم بگوییم، یعنی اصولاً خود ما غیر از ایام انتخابات و نماینده مجلس و وکیل و وزیر و سفیر و غیر از مسؤولین و اینها، خود ما تأثیرپذیر هستیم. کجا ممکن است گول بخوریم؟ موارد گول خوردن خودمان! فکر نکنید که فقط یک بحث سیاسی است. چطور یک جوان، یک دختر گول میخورد؟ چطور یک پسر گول میخورد؟ چطور یک بازاری گول میخورد؟ چطور یک سیاسی گول میخورد؟ گول خوردنها را بگویم. اگر اسمش را نفوذ بگذاریم، سیاسی میشود. اگر اسمش را گول خوردن بگذاریم، یک خورده عمومیتر میشود.
پس موضوع بحث ما این میشود. اگر امور تربیتی پای منبر و تلویزیون نشسته است، اینها را امشب بنویسد و بنر کند و برای همیشه در مدرسهها باشد. اینها باید بنر شود. چون این کلمات از من نیست. بیست و پنج راه از بیست و پنج آیهی قرآن است.
موضوع: شناخت راههای اغفال، نفوذ، اثرپذیری و...
1- خطر شایعات و گسترش اخبار نادرست در جامعه
* 1- اول این که پای هر سختی ننشینیم. به هر سخنی گوش ندهیم. چند آیه در این خصوص داریم. «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا» (نساء/140) در جلسهای نشستهاید، میبینید که «آیَاتِ اللَّـهِ» یعنی نشانههای خدا، احکام خدا، مردان خدا، مسخره میشوند، «فَلَا تَقْعُدُوا» حق ندارید در آن جلسه بنشینید. آیهی قرآن است. «حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» جلسه را باید ترک کنید. نمیشود در یک جلسهای بنشینم و هر حرفی را گوش بدهم. اگر میبینید آیات خدا تحقیر میشود، نشستن در آن جلسه ممنوع است. این یک آیه!
آیهی دیگر! «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ» بحث امشب خیلی قرآنی است. یعنی در بیست و پنج دقیقه، بیست و پنج آیه، سی و چهل آیه، میشنوید، من روان میگویم، خواسته باشم آیه را بنویسم، ترجمه کنم، تفسیر کنم، یکی دو آیه بیشتر نمیرسیم. میخواهم فهرستوار بگویم. قرآن میفرماید: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر فاسق خبری را آورد، گوش ندهید، تحقیق کنید. آیهی دیگر! «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ» (بقره/205) بعضی از مردم حرف که میزنند، «یُعْجِبُکَ» تو که پیغمبر هم هستی، «یُعْجِب» به عجب درمیآیی! تعجب میکنی! عجب!!! خیلی قشنگ صحبت میکند. خیلی عالی حرف میزند. اما خیلی نامرد است. بیانش خوب است، اما جنسش جلب است. «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»
برای دیدن ادامه مطلب راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن اینجا را کلیک کنید
راههای اغفال شیطان و نفوذ دشمن، خطر شایعات، متن درس هایی ازقرآن ، متن درسهایی از قرآن، ، متن درسهای از قران، شناخت راههای اغفال، نفوذ، فریب مردم از راه عواطف، متن درسهایی ازقرآن، متن مسابقه درسهایی از قرآن، خطر اعتماد نابجا به دشمن

پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع:توقعات بجا و نابجا(1)
تاریخ آغاز:1394/11/29
تاریخ پایان:1394/12/05
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:https://telegram.me/joinchat/ChG-eDzGdfTpRz0gSU9qww
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...

تاریخ پخش: 29/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی راجع به توقعات نابجا یا توقعات بجا داریم. نزد خیلیها که مینشینیم، ناله میکند، بعد میبینیم ته نالهاش یک توقعی دارد. همه هم با کم و زیادش گرفتار هستیم. توقع بجا یا نابجای همسر از همسر، پدر و مادر از فرزند، فرزند از پدر و مادر، مردم از دولت، دولت ازمردم، این بحث توقع را من امروز میخواهم بازش کنم. خیلی هم بحث مهمی است. همه مشکلات هم سر همین است. بسیاری از مشکلات. و ما در مقابل این توقعات باید چه کنیم؟
اولین مشکل خود شیطان است. توقع داشت میگفت: من به آدم سجده نمیکنم، چون نژاد آدم از خاک است، نژاد من از آتش! من چون نژادم برتر است، به او سجده نمیکنم. خوب این از آن ریشهی ریشه شروع کنیم.
1- توقع نابجای فرشتگان از انسان
وقتی خدا به فرشتهها گفت میخواهم خلیفه خلق کنم، به نام انسان، گفتند: خدایا ما تسبیح میکنیم، تو را «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/30) ما تو را تقدیس میکنم، تسبیح میکنیم، ما بنده تو هستیم، تو را عبادت میکنیم. این بشر خونریز است، از خیر این بگذر. خلقش نکن. یعنی فرشتهها هم، چنین تصور میکردند که چون عبادتشان بیشتر است، اینها هم نزد خدا خیلی مقرب هستند. و انسان را تحقیر کردند، ولی خوب خدا با یک نمایشی نشان داد که ولو شما عبادتتان بیشتر است، ولی انسان یک ظرفیتی دارد که ظرفیتش از ظرفیت شما... «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» خداوند همه علوم را به آدم نشان داد، بعد به آدم گفت این علوم را مطرح کن، حضرت آدم علوم را که مطرح کرد، گفتند: ما این اطلاعات بشری را نمیتوانیم داشته باشیم. علم بشر بیش از ما است.
اینکه انسان گاهی اوقات فکر میکند که من فوق لیسانس هستم، زشت است قالی ببافم، فوق لیسانس هستم، نجاری بروم؟ یک توقعی پیدا شده است، یک مدرکی گرفته است، این مدرک نمیگذارد دنبال کار برود. توقعش این است که دولت استخدامش کند. دولت هم نمیتواند هفت میلیون لیسانس و فوق لیسانس و دکتر را استخدام کند. وقتی نمیتواند، استخدام کند، در خانه مینشیند و به زمین و زمان دری وری میگوید. افسرده میشود، دری وری میگوید. ضد انقلاب میشود، بعضیهایشان معتاد میشوند، بعضیهایشان به گناه گرفتار میشوند، انواع گناهها، خلافکاری میشوند، این در ذهنش این است که من نباید کار بکنم، میخواهم کار نازک بکنم و نان کلفت بخورم. یعنی اگر کارگری بروم باید کار کلفت بکنم، نان نازک بخورم. این توقعاتی که ما داریم، خیلی مهم است.
برادران یوسف چرا یوسف را در چاه انداختند؟ میگفتند که «لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِینَا مِنَّا» (یوسف/8) چرا بابای ما یوسف را از ما بیشتر دوست دارد؟ »وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» ما جمع قوی هستیم، یوسف یک بچه است. چرا یک پسر سیزده چهارده ساله را بیشتر از ما آدمهای درست... ما ده دوازده تا برادر صد و بیست کیلویی هستیم، چرا آن سیزده ساله را دوست دارد؟ «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» این خلاف توقعشان بود. به کجا کشیده شد، به حسادت. برادر را در چاه بیاندازند. از چاه در بیاید و زندان بیفتد. همهی مشکلاتی که برای یوسف پیش آمد برای این بود که در ذهن برادران این بود که ما بهتر هستیم. این همینطور از آنجا شروع میشود، تا الان آمریکا میگوید مثلاً باید اسراییل، یا اسراییل یا آمریکا یا بعضی از کشورها، میگویند: ما باید فلان امکانات را داشته باشیم، کشورهای دیگر نداشته باشند. اینکه ما برتریم ما بهتریم... الان هر صنفی، مثلاً فرض کنید که ممکن است فکر کند که بهترین است. بالاخره این مشکل دارد.
2- توقع نزول قرآن بر صاحبان نام و ثروت
قرآن که نازل شد، یک عده گفتند: قرآن بر پیغمبر نازل شده است؟ این بچه یتیم بود، این همه بچه تاجر و بچه پولدار، چرا قرآن بر این نازل شده است. قرآن میفرماید: «لَوْلَا نُزِّلَ هَـٰذَا الْقُرْآنُ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» (زخرف/31) چرا قرآن بر یک آدمی نازل نشد که یا طائف باشد، یا مکه باشد، پولدار باشد، چرا قرآن بر آدمهای سرشناس نازل نشد؟
توقعات خیلی ریشه دارد، در شیطان در ملائکه، در...
حضرت نوح گفت: خدایا پسرم غرق نشود. فرمود: پسر تو با بقیه فرقی نمیکند. «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» (هود/46) توقعش این بود که حالا مثلاً پیغمبر است، پسرش هدایت شود. خوب وقتی گوش نداد... زن لوط نابود شد، چون کافر بود. زن نوح نابود شد چون کافر بود. پسر نوح...
مسأله توقع خیلی زیاد است. یک کسی مثلاً حرف میزند، میگوید آقا ما مهندس این مملکت هستیم، ببخشید!!! مهندس هستید یعنی چه؟ خوب حالا مهندس هستید، فعلاً کار نیست. یک کار دیگر. آخر من برای مهندسی چهار سال درس خواندهام. بابا چهار سال که چیزی نیست. من چند دفعه اخیراً حساب کردهام که این چهارسالی که دانشجوها درس میخوانند، حساب کردهام که از این چهار سال چند ماه میشود. در این چهار سال چهارتا سه ماه تعطیل هستند. چهار سه ماه دوازده ماه. یعنی دانشگاه تابستانها تعطیل است. در چهار سال یک سالش تابستان است. پس میماند سه سال! هر سالی پنجاه و دو جمعه دارد، تعطیل است. پنجاه و دو پنجشنبه هم، تعطیل است. یعنی سالی هم صد و چهار روز پنجشنبه و جمعه است. چهارسال یعنی چهارصد و شانزده روزش هم پنجشنبه و جمعه است. البته بعضی از پنجشنبه و جمعهها با تابستان تطبیق میشود، آخرش کم میکنیم. تقریباً با کم و زیادش یک سالش تابستان است، یک سالش هم پنجشنبه و جمعه است. میشود دوسال! دو سال هر سالی، چهار سالی که درس میخوانند، چهار تا بیست روز تعطیل است، بین ترم میگویند. یعنی هشتاد روزش هم بین ترم است. چهار تا بیست روزش هم عید نوروز است. هشتاد روزش عید نوروز است، هشتاد روز هم... میشود صدو شصت روز. مناسبتهای محرم و صفر و اربعین و نمیدانم بیست و دوم بهمن و مبعث و... اصلاً حساب کنیم این چهار سال دانشجو چند روزش سر کلاس است؟ تازه حالا باز مهندسین که خوب هستند، بعضی از دانشکدهها و رشتهها، حرفهایی را هم که میخوانند، به درد نمیخورد. جهت اطلاع است. تلویزیون یک بحثی دارد؟ صرفاً جهت اطلاع! فلان پایتخت چه کرده است، رودخانه فلان چه کرده است، اقیانوس اطلس چه کرده است، کوه هیمالیا چند متر است، خیلی خوب اطلاعات است. دانستنش جایی را آباد نمیکند، ندانستنش هم جایی را خراب نمیکند. بعد حالا یک مدرکی گرفته است، دیگر کار نمیکند. ما مشکل مملکتمان، مشکل درجه اولش، اخلاق است، مشکل درجه دومش اشتغال است، و این اشتغال حل نمیشود جز اینکه این فکر از کله بیرون برود. البته باید آموزش و پرورش یک فکری بکند. باید دانشگاه یک فکری بکند. که هر دیپلمی در این دوازده سال یک هنری یاد بگیرد که اگر استخدام نشد، در خانه زمینگیر و فلج نشود. دانشگاه باید یک فکری بکند که هر لیسانسی یک هنری هم بلد باشد که اگر استخدام نشد، تا آخر عمرش فلج نباشد. خاک دانشگاه را باید عوض کرد، خاک آموزش و پرورش را هم باید عوض کرد. در این خاک میوههایش همین است که هست. دیپلم بیمهارت! لیسانس بیمهارت! یک مدرک و یک محفوظات، محفوظات هم یادشان میرود، با یک مدرک خالی دستشان به جایی نمیرسد. به هر حال این مسأله توقع یک مسأله خیلی مهمی است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید